سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی مشترک من با طعم شکلات

نظر

خوب خوب خوب

من اومدم

سلاملکوم

بعد از اینکه پیام خانوم خاتون رو دیدم و یه دل سیر اشک و فغان نومودم در حین جوابیدن!

ممنونم خاتون عزیز خیییییییلی

از صب چیکارا کردم

اول نبات رو بردوم مهد 

بعد اومدم سر پایی نون پنیر گوجه زدم

بعد با مامانم و همسرجان تلفنی حرفیدم

بعد برگه های امتحان رو صحیج کردم اونم با دست و دلبازانه تریییییین حالت ممکن!

بعد ...

اوم

اها به مادر شوهر زنگیدم یه عالمه حرفیدیم!!چه خبره؟؟؟ آدم مگه اینهمه با مادر شوهرش حرف میزنه؟؟؟؟؟؟ ارور دادیم خدافزی کردیم خخخ

شوخی میکنما...

یکی از بستگانشون فوت شده بود کلی راجع بهش حرف زدیم!

بعد...

اوم

اها یه کم فیلم دیدم رو لپ تاب

بعد به دوستم زنگولیدم ازش سوال کاری پرسیدم و مقدمه ای شد بر هوشتاد ساعت حرف زدن از در و دیوار

و الان با نشاطم!

معمولا حرفیدن با این دوستم حالمو خوب میکنه و اینبار هم جواب داد !

اومممم

آها به خاهرم هم زنگیدم

اون وسطا کابینت بالای ماکروفر رو مرتبیدم...

الانم میخوام برم کمد مدارکم رو مرتب کنم ... کلی به هم ریخته شده از بابت مصاحبه دیروز!

جم کنم ریخت و پاش ها رو

خوشالم که امروز همسرجان از شرکت ناهار میخره کشک و بادمجووووووون آخجون

و من نمیخاد اشزی کنم

هر چند لوبیا پلو داشتیم از دیروز ولی دلیل نمیشه خوشالی نکنم از بابت کشک و بادمجون

راستی تی وی مون سوخته دو هفتس....

چل پنجا تومن تو گلوشه....

خدایاجان دوزار اومد تو دستمون چاهش زودتر از خودش کنده شد

سپاس...

روده درازی نکنم دیگه برم..

یا روده درازی کنم نرم؟

چی بگم دیگه

آها از مصاحبه بگم که خیلی خوب پیش رفت . ولی نمیدونم چمه من پس؟؟؟؟؟؟

این اون کاریه که دوس دارم؟ اینجوری ینی؟ خوبه؟

نمیدونم...

خدایاجان نمیدونم چه دعائی کنم اصن

هر چی خودت میگی خوبه حتما خوبه دیگه... خودت ردیفش کن

دلم برا نبات تنگ شده

هر چند اصاب مصاب نداش از دیروز

ولی من دلم تنگ شده براش

راستی

از چن روز پیشچالش شیرینی نخوردن رو آغازیدم... باشد که رستگار بشم... راستی اگه پایه اید واسه ازین چالش ها حتما زیر این پست اعلام بفرمایید اگه هم قبلا اعلامیدید بازم یه نخطه حداقل بگذارید که ببینیم چن نفریم... یه کم کارای باحال بکنیم تا سرمون شلوغ نشده...